فصل پنجم
بیداری کوندالینی
هر چند کوندالینی در تمام وجود نفوذ دارد ، لیکن مقری اصلی در قسمت مرکزی بدن دارا می باشد این مقر ، چاکرای مولادهارا ، در پایین ستون فقرات است . در واقع سه نوع کوندالینی در وجود هر یک از ما هست :
1- پرانا کوندالینی
2- چیت کوندالینی
3- پارا کوندالینی
هر یک از اینها از یک کوندالینیها ، جایگاه مخصوص خود را دارا می باشند . در واقع می توان کوندالینی را در هر یک از این جایگاه ها بیدار کرد لیکن اکثر اوقات ، کوندالینی ای که در چاکرای مولادهارا قرار دارد بیدار می شود .
واژه مولا به معنای ریشه است . آدهارا به معنای حمایت است . بر اساس نوشته های مذهبی در باره آیین یوگا این ریشه سه اینچ دارد ( یا حدود نه سانتیمتر ) طول دارد و در داخل آن ، چاکتی وجود دارد به شکلی بسیار نامحسوس به طوری که گویی سه و نیم بار ، تاه و پیچ خرده باشد و به همین دلیل هندو ها به آن کوندالینی می گویند به زبان سانسکریت این واژه به معنای « آنکه پیچ خورده است » می باشد .
هنگامی که کوندالینی بیدار می شود از حالت پیچ خوردگی خود رهایی پیدا می کند و سفرش را به سمت بالا و به سمت مکانی که عموماً به عنوان ( جایگاه شیوا ) معروف است پیش می برد . جایگاهی که ساهاسرارا نام دارد .
به گفته لو بسانگ رامپا « این نقطه بالا ترین مرکز فیزیکی آگاهی مربوط به تمرینات یوگا ست» برای بیداری کوندالینی چند راه وجود دارد .
1- از طریق داشتن احساس اخلاص عمیق به خداوند است .
2- با تکرار پیوسته ذکری است که با ارتعاش روحانی فرد مناسب است .
3- از طریق انجام دادن یک رشته تمرینات مخصوص و مدام یوگا
ساده ترین و بهترین شیوه از طریق دریافت انرژی لازم از سوی گورو می باشد یعنی زمانی که استاد ، مستقیماً قادر است چاکتی الهی خود را در وجود شاگردش جاری سازد و این امر یک ماهیت مرموز و اسرار آمیزی است که استادان مخفیانه و خردمندانه فقط به مریدی لایق یاد می دادند به خاطر همین این اسرار هنوز دست نخورده باقی مانده است از طریق این مراحل و با مرور زمان است که شاگرد قادر می شود طبیعت و ذات الهی را بشناسد و خود را به نور الهی برساند و با آن نور وحدت پیدا کند .
تنها استاد مجاز است از انرژی حیاتی و بسیار قدرتمند خود ( چاکتیپات ) به مرید بدهد و گوروی خودش هم به مانند شاگرد آن را از استادش دریافت کرده است .
یک چنین گورویی ، از تمام متون مذهبی لازم اطلاع و شناخت کامل دارد و قادر است نکات مرموز و غیر قابل درکی را که در بسیاری از نوشته های باستانی روحانی وجود دارد توضیح داده و تفسیر کند .
یک گورو می تواند به چاکتی موجود در مریدش فرمان براند و بر آن مسلط باشد و از آن محافظت کند و بر آن کنترل کامل داشته باشد . این امر در ادیان دیگر هم مشاهده می شود .
در داستانهای عرفانی ایران باستان ، حکیمی به نام امیر خسرو ،تعلیمی درباره حقیقت ناب ، از نعلین صوفی بزرگی به نام نظام الدین دریافت کرد ....
شاعری هم به نام کبیر ( گفته می شود استاد اشو است ) هم از نعلین استادش به بیداری و کوندالینی رسید .
کلمات کلیدی : عرفانهای کاذب
بیداری کوندالینی
هر چند کوندالینی در تمام وجود نفوذ دارد ، لیکن مقری اصلی در قسمت مرکزی بدن دارا می باشد این مقر ، چاکرای مولادهارا ، در پایین ستون فقرات است . در واقع سه نوع کوندالینی در وجود هر یک از ما هست :
1- پرانا کوندالینی
2- چیت کوندالینی
3- پارا کوندالینی
هر یک از اینها از یک کوندالینیها ، جایگاه مخصوص خود را دارا می باشند . در واقع می توان کوندالینی را در هر یک از این جایگاه ها بیدار کرد لیکن اکثر اوقات ، کوندالینی ای که در چاکرای مولادهارا قرار دارد بیدار می شود .
واژه مولا به معنای ریشه است . آدهارا به معنای حمایت است . بر اساس نوشته های مذهبی در باره آیین یوگا این ریشه سه اینچ دارد ( یا حدود نه سانتیمتر ) طول دارد و در داخل آن ، چاکتی وجود دارد به شکلی بسیار نامحسوس به طوری که گویی سه و نیم بار ، تاه و پیچ خرده باشد و به همین دلیل هندو ها به آن کوندالینی می گویند به زبان سانسکریت این واژه به معنای « آنکه پیچ خورده است » می باشد .
هنگامی که کوندالینی بیدار می شود از حالت پیچ خوردگی خود رهایی پیدا می کند و سفرش را به سمت بالا و به سمت مکانی که عموماً به عنوان ( جایگاه شیوا ) معروف است پیش می برد . جایگاهی که ساهاسرارا نام دارد .
به گفته لو بسانگ رامپا « این نقطه بالا ترین مرکز فیزیکی آگاهی مربوط به تمرینات یوگا ست» برای بیداری کوندالینی چند راه وجود دارد .
1- از طریق داشتن احساس اخلاص عمیق به خداوند است .
2- با تکرار پیوسته ذکری است که با ارتعاش روحانی فرد مناسب است .
3- از طریق انجام دادن یک رشته تمرینات مخصوص و مدام یوگا
ساده ترین و بهترین شیوه از طریق دریافت انرژی لازم از سوی گورو می باشد یعنی زمانی که استاد ، مستقیماً قادر است چاکتی الهی خود را در وجود شاگردش جاری سازد و این امر یک ماهیت مرموز و اسرار آمیزی است که استادان مخفیانه و خردمندانه فقط به مریدی لایق یاد می دادند به خاطر همین این اسرار هنوز دست نخورده باقی مانده است از طریق این مراحل و با مرور زمان است که شاگرد قادر می شود طبیعت و ذات الهی را بشناسد و خود را به نور الهی برساند و با آن نور وحدت پیدا کند .
تنها استاد مجاز است از انرژی حیاتی و بسیار قدرتمند خود ( چاکتیپات ) به مرید بدهد و گوروی خودش هم به مانند شاگرد آن را از استادش دریافت کرده است .
یک چنین گورویی ، از تمام متون مذهبی لازم اطلاع و شناخت کامل دارد و قادر است نکات مرموز و غیر قابل درکی را که در بسیاری از نوشته های باستانی روحانی وجود دارد توضیح داده و تفسیر کند .
یک گورو می تواند به چاکتی موجود در مریدش فرمان براند و بر آن مسلط باشد و از آن محافظت کند و بر آن کنترل کامل داشته باشد . این امر در ادیان دیگر هم مشاهده می شود .
در داستانهای عرفانی ایران باستان ، حکیمی به نام امیر خسرو ،تعلیمی درباره حقیقت ناب ، از نعلین صوفی بزرگی به نام نظام الدین دریافت کرد ....
شاعری هم به نام کبیر ( گفته می شود استاد اشو است ) هم از نعلین استادش به بیداری و کوندالینی رسید .
::: چهارشنبه 89/6/3 ::: ساعت 7:6 عصر :::
  توسط احمدرضا
نظرات شما: نظر
نظرات شما: نظر